از سر کوچه تا تهش زیاد فاصله ای نبود . نمیخوام بگم از کجا برمیگشتم ولی داشتم میرفتم خونه ! 
خلاصش اینه که داشتم از سر کوچه رد میشدم که تا تهش یه سری اتفاق پیش اومد . اولش این بود که کما فی السابق داشتم به روز مزخرف و بیهوده ای که تلفش کردم فکر میکردم . ینی به هیچیش فکر نمیکردم و بهتره بگم احساسش میکردم . احساس یوزلس بودن و بی فایده بودن و اتلاف بی رویه ی عمر کردن ! بد ترین حسی که همیشه داشتم . تو سیر این حس کردنام سرم پایینه و به آسفالت نگا میکنم . گه گاهی هم به گربه هایی که بم خیره میشن یه نگاهی میندازم . راستی پقدر گربه های این دوره و زمونه خیره شدن . قبلنا بدون این که متوجه بشی گربه ای نزدیکته یه دفعه ای میدیدی یه چیزی با سرعت داره ازت فرار میکنه :)) بعد حالا یه ساعتم زل بزنی تو چشاشون اگار نه انگار ! بگذریم از گربه ها . تو همین فواصله که برای این که یکم از اون حس بد دور بشم گه گاهی به آسمون نگاه میکنم . چقدر ابرا تو شب رویایین ! آسمون با ترکیبی از رنگای سرمه ای و نارنجی با ابرای بنفش تیره ^_^ چقدر قشنگن ! این وسطا یه نسیمیم اگه میوزید حق تخیل رو ادا میکردنم . واقعن چی میشه یه روز رو ابرا راه رفت . تو اون هوای سرد و یخ زنندش که با باد و بارون ترکیب میشه و وای که چی میشه . ! اینم بیخیال ! دو تا دختر دبیرستانی به نظر خوشگل از کنارم رد شدن . منم دوباره سرمو انداختم پایین . چه دلیلی داره به دخترای مردم نگا کنم آخه ؟ یه حس زود گذری که تحقیرم میکنه . اینم بیخیال ! فکرم میره پیش امتحان . امتحانا به شدت نزدیکن و من به شدت درس نخون . همه چی برام معلومه . مشخصه اگه درس نخونم چی میشه . عمل در کار نیست . این حسم تحقیرم میکنه . اینه که بفهمی و عمل نکنی . شاید فکر کنین شوخی میکنم ولی من یه قسمت عظیمی از زندگیمو اینجوری گذروندم  . جدن میگم ! فکر کنین حس کنین دارین درست فکر میکنین و بعد به اون فکرتون عمل نکنین . انگار دارین خودتونو مسخره میکنین . 
دو تا ساختمون دارن دو تا خونه اون ور تر از خونمون میسازن برن بالا ! چقدر زیاد شده حجم آپارتمانا ! دل خوشیا به همون حیاطا بودا ! بیخیال ! منم حیرون تو کوچه تو فکر این میرم که تا کِی و تا کجا . فکرای همیشگیمه . یعنی سوالای همیشگیمه . میدونم سوالایین که جواب ندارن . مسخرن . بیخودن . با همین سوالامه که آسی میشم . بعضی از اینا بم معنی دادن . نمیدونم شاید اشتباهه این معنی دادن . شاید 75 درصد شخصیت من اشتباهن . نباید اینجوری میبودم . ولی خُب حالا که هستم . بازم اهمیت زمانو حس میکنم . 
من سراپا گوشم . با تو ام ای ندای درونی . من همیشه به تو گوش میدادم . دوستت دارم . بازم بخون . بازم تکرار کن . بازم تحقیر کن . بازم تشویق کن . بازم گریه کن . بازم بخند . بازم بمیر . بازم زندم کن ! ولی حالا که دارم به خونه نزدیک تر میشم . حبسم نکن . قفسم نکن . بذار برگردم . میخوام برگردم !
همه ی راهی که اومدمو برمیگردم . یا نه شاید . بر که نمیگردم . ولی یه جور دیگه ادامش میدم . 
تا ببینیم چی میشه !


مشخصات

آخرین جستجو ها